در وب گردی های روزانه ام، مطلبی را با عنوان “خستگی تصمیم چیست؟ و چگونه از آن در امان باشیم؟” در وب سایت سواد زندگی دیدم و فکر کردم می تواند برای مخاطبان و کاربران وب سایت عصر مواد نیز مفید و مورد توجه باشد. بهرحال همه ما، هم در زندگی شخصی و هم در زندگی کاریمان، در معرض تصمیم گیری ها و انتخاب های مداوم و گاه لحظه ای هستیم. انگیزه ی انتخاب و انتشار این مطلب در عصر مواد هم به داستان خواندنی من و یکی از کنترلرهای خط تولید در شرکت بر می گردد. یکی از اقدامات من در آن شرکت، تهیه طرح کنترل و معیارهای پذیرش عیوب ریختگی قطعات پس از ماشین کاری بود. من دستورالعملی نوشته بودم که بر اساس آن، کنترلر خط تولید می توانست با مشاهده و اندازه گیری عیوب ریختگی قطعات پس از ماشین کاری، آن ها را تایید، رد و یا تایید مشروط کند. در صورت تایید مشروط، قطعه تحت تعمیر قرار می گرفت و کنترلر در بیشتر موارد می توانست نوع و روش تعمیر را هم بر اساس همان دستورالعمل مشخص کند. یک روز، یکی از کنترلرهای خط تولید که اتفاقاً مدرک تحصیلی کارشناسی در یکی از رشته های فنی را هم داشت، مرا صدا کرد و در حالی که بسیار هول و سردرگم به نظر می رسید، به من گفت: “مهندس، زمانی که از بین چندین قطعه، مجبور به تفکیک قطعات معیوب و تصمیم گیری بین تایید، رد یا تایید مشروط آن ها هستم، از سخت ترین زمان های کاری من است. می توانم بدون احساس خستگی، چندین ساعت در طول خط از این ماشین به آن ماشین حرکت کنم، کنترل ابعادی بکنم و با کالیبرها کار کنم، ولی وقتی نوبت به این تصمیم گیری می رسد، خستگی تمام وجودم را در بر می گیرد”. البته من هم از فرصت استفاده کردم و گفتم: “می بینی تصمیم گیری چقدر سخت و انرژی بره؟! اون وقت هی به امثال من (بچه های واحد فنی) نگویید: کار شما که راحته! این ماییم که از صبح تا عصر این ور و اون ور می دویم. اتفاقاً بچه های واحد فنی، به خصوص آن ها که در معرض تصمیم های کاری به ویژه تصمیمات با ارزش گاه چند ده و چند صد میلیونی هستند، بیشتر از همه انرژی مصرف می کنند و خسته می شوند”. همکارمان لبخندی زد و شاید از رازی هم که برملا کرده بود پشیمان شد. این داستان، داستان تصمیم گیری ها و خستگی های روزانه ما است. همان گونه که عضلات ما بعد از کار کردن زیاد خسته می شوند، مغز ما نیز بعد از تصمیم گیری های متعدد در طول روز، دچار خستگی می شود که به آن، “خستگی تصمیم” می گویند.
با این مقدمه ی طولانی، نوشته ی آقای جعفر محمدی در وب سایت سواد زندگی پیش روی شما است:
ما مدام در حال تصمیم گیری هستیم و با هر تصمیمی، یک قدم به “خستگی تصمیم” نزدیک می شویم. هر چند همه تصمیم ها بزرگ و حیاتی نیستند ولی هر کدام شان، به سهم خود، بخشی از انرژی مغزمان را می گیرند: از تصمیم گیری درباره این که امروز چه بپوشم، صبحانه چه بخورم، تا انتخاب درجه حرارت بخاری یا کولر ماشین، انتخاب موسیقی برای شنیدن و برداشتن یک نوع پنیر از قفسه پنیرهای سوپرمارکت و تا تصمیم گیری درباره نحوه برخورد با خطای فرزند و انتخاب بین چند گزینه برای سرمایه گذاری و مهاجرت و … همه و همه تصمیم گیری هستند.
افرادی که کار و زندگی شان به گونه ای است که باید مدام تصمیم بگیرند، بیش از بقیه در معرض خستگی تصمیم قرار دارند. در یک تحقیق در آمریکا، تعدادی قاضی که باید درباره عفو زندانیان تصمیم گیری می کردند، مورد بررسی قرار گرفتند. مشخص شد که آن ها در ابتدای روز، پرونده ها را بهتر بررسی می کنند و افراد بیشتری را مشمول عفو می دانند ولی هر چه به پایان روز نزدیک می شوند، افراد کمتری را عفو می کنند. پرونده ها کما بیش یکسان بودند و قضات نیز ثابت. آن چه در ساعات پایانی روز تغییر کرده بود، پدیدار شدن حالت “خستگی تصمیم” بود که هنگام صبح وجود نداشت.
رولف دوبلی در کتاب “هنر خوب زندگی کردن” می گوید: وقتی مغز به خاطر تصمیم گیری های متعدد خسته می شود، معمولاً سر راست ترین تصمیمات را می گیرد که عمدتاً هم بدترین است.
برای غلبه بر خستگی تصمیم چه کنیم؟
۱- وقتی از “مارک زاکر برگ” بنیانگذار و مدیر فیس بوک پرسیدند: آیا تی شرت دیگری نداری؟ چرا همیشه یک نوع تی شرت می پوشی؟ پاسخ داد: این کارها وقت گیر است و انرژی می برد. اینکه چه لباسی بپوشم یا برای صبحانه چه تهیه کنم انرژی آدم را می گیرد. ما مشغول مدیریت یک شبکه بزرگ بین المللی (فیسبوک) هستیم و تلاش داریم هدف خود را که عضویت هر چه بیشتر مردم جهان در این شبکه است، محقق کنیم. من چندین تی شرت دارم اما با یک رنگ واحد. نمی خواهم هر روز صبح درگیر تصمیم گیری درباره این که کدام لباس را بپوشم، بشوم”. او با این کار، در واقع، یکی از تصمیمات صبحگاهی اش را حذف و انرژی آن را برای تصمیم گیری های مهم تر کاری، ذخیره می کند. خانم “آنگلا مرکل” صدر اعظم آلمان هم از این روش استفاده می کند و اکثراً یک نوع لباس می پوشد. استیو جابز نیز همین گونه بود.
برای این که خستگی تصمیم دیرتر رخ بدهد، تا حد امکان خود را در معرض تصمیم گیری های کم اهمیت قرار ندهیم. راهش این است که درباره برخی چیزها، یک تصمیم ثابت بگیریم. به عنوان مثال، به جای این که هر روز تصمیم بگیریم امروز چه غذایی درست کنیم، یک برنامه هفتگی یا ماهانه تدوین کنیم و از قید تصمیمات روزمره خلاص شویم و انرژی مغزمان را ذخیره کنیم. یا یک مدیر می تواند جلسات خود را فقط در روزهای چهارشنبه برگزار کند و هر که از او وقت بخواهد، به جای این که فکر کند و درباره زمان جلسه با او تصمیم بگیرد، روز چهارشنبه را با او وعده کند. یا یک پدر روز خاصی را در هفته، برای بیرون بردن بچه ها در نظر بگیرد و …
هر کسی می تواند به فراخور زندگی اش، چند مورد را مشمول یک تصمیم واحد کند و از تصمیم گیری های متعدد راحت شود.
۲- تصمیمات مهم را صبح بگیریم. یادمان باشد که هر چه از روز می گذرد، به “خستگی تصمیم” بیشتر نزدیک می شویم.
۳- وقتی گزینه های قابل انتخاب برای تصمیم گیری زیادتر باشد، “خستگی تصمیم” نیز بیشتر می شود. به مثال زیر توجه کنید:
اگر برای خرید کاغذ دیواری به خیابانی که بورس کاغذ دیواری است برویم، در ده ها فروشگاه، صدها طرح می بینیم و تعدد گزینه ها ما را سردرگم می کند. در واقع ما بعد از دیدن ده ها طرح اولیه، دچار خستگی تصمیم می شویم و بعد از مدتی یکی از طرح ها را نه از سر شوق و علاقه که به خاطر خستگی تصمیم و گریز از ادامه این روند انتخاب می کنیم.
یکی از راه های مواجهه منطقی با تعدد گزینه ها، این است که به جای آن که مثلاً ۱۲ گزینه را یک جا بررسی کنیم و به یکی برسیم، آن ها را به چند گروه کوچک تر تقسیم کنیم و سه تا سه تا بررسی کنیم تا به انتخاب نهایی برسیم.
۴- وقتی دچار خستگی تصمیم هستیم، تصمیم نگیریم؛ فرصتی به مغز دهیم تا خود را بازسازی کند. کمی استراحت و خوردن اندکی غذا که گلوکز مغز را تأمین کند، می تواند خستگی تصمیم را کاهش دهد. نیم ساعت خواب در وسط روز، می تواند در جلوگیری از خستگی تصمیم مؤثر باشد.
۵- انسان های کمال گرا که می خواهند بهترین خروجی را داشته باشند، بیش از بقیه دچار خستگی تصمیم می شوند. بهتر است به یک گامِ جلوتر بسنده کنیم و راحت تر و سریع تر تصمیم بگیریم. کش دادن تصمیم گیری، انرژی زیادی از مغز می گیرد.
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.