عادت طلایی اول – عادت کنید تا کارهایتان را ناتمام رها نکنید
نتیجه ی آزمایش های متعدد نشان می دهد: انسان ها چیزهای ناتمام را بیشتر به خاطر می آورند. به عبارت دیگر، مقولات ناتمام ذهن انسان را بیشتر درگیر می کنند. همچنین مغز انسان تکالیف ناقص، ناکامل و چالشی را در مقایسه با تکالیف کامل، به مدت طولانی تری به خاطر می سپارد، چرا که سعی می کند با فکر کردن به آن ها رفع ابهام کند و به یک رضایت درونی برسد! این پدیده در دانش روان شناسی “اثر زیگارنیک” نامیده می شود.
کارهای ناقص، انرژی زیادی از ذهن می گیرد و توان آن را مستهلک می کند. یکی از مهم ترین دلایل عدم تمرکز که خود اصلی ترین دلیل کارایی و بهره وری پایین افراد می باشد، داشتن کارهای نیمه تمام و نیمه رها شده است. این کارها ذهن را مجبور می کنند که زمان زیادی را مشغول اندیشیدن درباره آن ها کرده و نتواند به راحتی خود را ار آن موضوعات جدا کند.
برای درگیر نگه نداشتن مغز خود با کارها و مسائل نیمه تمام رها شده (رهایی از اثر زیگارنیک)، سعی کنید کارهای نیمه تمام خود را در سریع ترین زمان ممکن تکمیل کنید. اگر کار ناتمامی دارید یا قرار است چیزی را به ذهن بسپارید، حتماً آن را روی کاغذ بنویسید. یادداشت کتبی، این پیام را به مغز می دهد که نیازی نیست خود را درگیر نگهداشت اطلاعات کند و بدین ترتیب، اثر زیگارنیک شکل نمی گیرد.
عادت طلایی دوم – عادت کنید تا خود را در تله ی “طرح کامل” گرفتار نکنید
هرگز در تله ی “طرح کامل” گرفتار نشوید. اصرار بیجا نداشته باشید که بهترین و بی نقص ترین طرح را همان اول کار ارائه بدهید، بلکه سعی کنید طرح مناسبی را در اولین فرصت ارائه داده و بعد آن را تکمیل کنید. اگر کاری ارزش انجام شدن داشته باشد و شما صبر می کنید تا آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهید، در حال طفره رفتن هستید و این خطر وجود دارد که هرگز آن را انجام ندهید. به همین دلیل هر چیزی که ارزش انجام شدن داشته باشد، ارزش بد انجام شدن را هم دارد. ساده ترین و دم دستی ترین مثال برای این موضوع، شماره ویرژن یا نسخه نرم افزار است. اگر میکروسافت همان اول کار می خواست سیستم عاملی در حد و اندازه ویندوز ۱۰ ارائه کند، شاید هیچ وقت این شانس را پیدا نمی کرد که اولین شرکتی باشد که با ارائه ویندوز ۱ در سال ۱۹۸۵ جایگزین سیستم های عامل قبلی شده و جهانی شود. اشخاصی که محدودیت های تله ی طرح کامل را می شناسند، این توانمندی را دارند که از قبول مسئولیت های بزرگ هراسی به دل راه ندهند و از انجام کارها و پروژه های بزرگ فرار نکنند. آن ها مسئولیت قبول می کنند و عهده دار کارهای بزرگ می شوند، چون می دانند که: اولاً اگر آن ها این مسئولیت را بر عهده نگیرند، کار بی صاحب نخواهد ماند، بلکه حتماً یک شخص دیگری، حتی ضعیف تر، مسئولیت آن را بر عهده خواهد گرفت. ثانیاً حتی اگر نتوانند کار اول را به صورت صد در صد کامل و بی نقص تحویل دهند، می توانند آن را مرحله به مرحله تکمیل کنند. آن ها همچنین می دانند که با تجاربی که از کار اول می آموزند، قادر خواهند بود طرح کامل تر، بی نقص تر و سریع تری در دفعات بعدی انجام دهند.
عادت طلایی سوم – عادت کنید تا با ترس هایتان روبرو شوید
ترس یک عامل بازدارنده ی بزرگ است و مانع می شود که اشخاص به کاری که می توانند از عهده آن برآیند اقدام کنند. البته جای خوشبختی است که ترس وجود خارجی ندارد، بلکه ترس هیچ چیزی بیشتر از یک فکر نیست. ترس یک پندار باطل است که تنها با اجازه خود فرد بر او مسلط میشود و شروع به آزار و اذیت و زخمی کردن وی می کند. علیرغم تصور ما، ترس ها همانند حیوانات ترسو هستند، ولی اگر بتوانند، دست به تحریک ما می زنند. اگر ببینند که از آن ها میترسیم به سمت ما میآیند ولی اگر مستقیماً به چشم هایشان نگاه کنیم و رودررویشان بایستیم، راهشان را می گیرند و می روند و از دیدمان خارج میشوند. این را در خاطر خود داشته باشید که ترس هایی که با آن ها روبرو نشوید، تبدیل به محدودیت ها و ضعف های شما خواهند شد و شما را از پای در خواهد آورد. به عبارت دیگر، به جای اینکه انرژی شما معطوف حل مسائل و مشکلات بیرونی شود، در آتش جنگ داخلی گرفتار شده و خواهید سوخت. رالف والدرو امرسون می گوید: “اگر می خواهید فردی موفق شوید، باید بتوانید با ترس هایتان روبرو شوید. اگر آن چه که از آن می ترسید را انجام دهید، مرگ ترستان حتمی خواهد بود”.
عادت طلایی چهارم – قرار نیست چرخ را از نو اختراع کنید، عادت کنید تا از ایده های موفق الهام بگیرید
ساده ترین راه برای حل یک مشکل یا طرح یک ایده، الهام و اقتباس از یک ایده ی موفق موجود است. به دنبال ایده های جالبی باشید که دیگران با موفقیت از آن ها بهره برده اند، سپس آن ها را کمی تغییر دهید، با هم ترکیب کنید، بزرگ یا کوچک کنید، کاربردش را عوض کنید و آن گاه به عنوان ایده یا راهکار خودتان ارائه دهید. فکر نکنید همه چیز را خودتان می توانید اختراع و ابداع کنید یا با نشستن در اتاق و به فکر فرو رفتن می توانید ایده ای بدیع بیافرینید، راه ساده تر و موفق تر آن است که در جستجوی ایده باشید. ایده های موفق را شکار کنید. نیازی به ساخت ایده ها نیست بلکه بیشتر آن ها در اطراف ما و خارج از ذهن ما وجود دارند. برای دریافت ایده ها باید به جستجوی آن ها پرداخت. ایده ها به سمت کسی هجوم می برند که به جستجوی آن ها عادت دارد. رویکرد ادیسونِ معروف، تمایل به جستجوی ایده ها در طیف جالبی از زمینه ها و ترکیب آن ها در یک چیز جدید بود. اگر ادیسون را فرد موفق و مخترع تاثیرگذاری می دانید، پس از رویکرد او پیروی کنید. جستجوی ایده را از مشاهده و گفتگو شروع کنید. آغازگر گفتگو باشید ولی به جای صحبت، شنونده خوبی باشید. سوال های خوبی بپرسید و گوشتان را برای شنیدن پاسخ تیز کنید. به جای اتاق فکر، وقتتان را با مشاهدات عینی در بازار، فروشگاه ها، کف کارگاه، نمایشگاه ها و سمینارهای تخصصی پر کنید. از گوش ها و چشم هایتان نهایت استفاده را بکنید. از هر چیزی که احساس می کنید ارزشمند است فیلم بگیرید. افکار و مشاهدات خود را یادداشت کنید. یوگی برا بازیکن و مربی بزرگ بیسبال امریکا می گوید: “تنها با تماشا کردن می توان چیزهای زیادی فهمید”. استون پینکر استاد دانشگاه هاروارد می گوید: “افراد فاضل مغزشان را با ورزش های فکری مشغول نمی کنند بلکه خود را در زمینه های کاری شان غرق می کنند. رمان نویسان رمان های زیاد و دانشمندان مطالب علمی زیاد می خوانند”. جیم کچ می گوید: “من با نشستن در اتاق ایده هایم را به دست نمی آورم، بلکه زمانی که در فروشگاه یا بازار هستم به آن ها می رسم”.
عادت طلایی پنجم – عادت کنید تا از پیچیدگی و طرح های پیچیده فراری باشید
طرح ها و ایده های خود را بسیار ساده، بدیهی و همه فهم مطرح کنید و از پیچیده کردن آن ها بپرهیزید. طرح های پیچیده را به سادگی کنار بگذارید و از پیچیدگی فرار کنید. مغزتان را با چیزهای پیچیده درگیر نسازید. به دنبال طرح ها و ایده های ساده و ملموس باشید. هر آن چیزی که اثباتش مستلزم تجزیه و تحلیل های پیچیده باشد را فراموش کنید و از هر آن چیزی که در برداشت ذهنی دیگران نمی گنجد اجتناب کنید. به دنبال راهکارهای ساده باشید، راهکارهایی که از بس ساده اند، همه بگویند: “این که خیلی ساده بود، چرا به فکر خودم نرسید”. به یاد داشته باشید طرح های ساده و ملموس، قابلیت پذیرش بیشتری دارند و با راهکارهای ساده به سادگی قابل اجرا هستند. در حالی که طرح های پیچیده، در بطن خود آشفتگی، سردرگمی و گنگی به همراه دارند، ذهن ها را به سمت انتخاب راهکارهای پیچیده می برند، ابهام می آفریند، تصمیم گیری را سخت می کنند و در نهایت همه را گیچ و سردرگم می سازند. هنری دیتردینگ مدیر شرکت نفت رویال داچ می گوید: “هر زمان که با قضیه و یا مبحثی تجاری روبرو می شوم، بعد از تفکر و تعمق در آن، اگر نتوانم آن را ساده کنم، به حال خودش رها می کنم”. شاید از سادگی بترسید و نگران باشید که اگر طرح ها و ایده های خود را ساده کنید و ساده، کوتاه و واضح حرف بزنید یا بنویسید، دیگران فکر کنند که شما ساده لوح هستید، یا کودن و کم سواد هستید و یا قدرت درک و فهم پایینی دارید. همه این فکرها و تحقیرها ممکن است شما را به چالش بکشد ولی اجازه ندهید احساس احمق به نظر رسیدن و ساده لوح بودن شما را درگیر کند و از پا در بیاورد. به این فکر کنید که با ساده کردن یک مساله ی پیچیده، افراد را راحت می کنید تا بدون زیاد فکر کردن تصمیم بگیرند. نتیجه ی این ویژگی ساده و ملموس است: شما امکان پیشرفت بیشتری پیدا می کنید، چون طرح های بیشتری از شما پذیرفته و اجرایی می شود.
مطالب مرتبط:
چگونه در شغل خود موفق باشیم؟ ۱۶ اصل کمتر گفته شده برای موفقیت شغلی – قسمت اول
چگونه در شغل خود موفق باشیم؟ ۱۶ اصل کمتر گفته شده برای موفقیت شغلی – قسمت دوم
چگونه در شغل خود موفق باشیم؟ ۱۶ اصل کمتر گفته شده برای موفقیت شغلی – قسمت سوم
با ناتمام گذاشتن یک کار، ذهنتان را درگیر نگه ندارید! – آشنایی با اثر زیگارنیک
موفقیت در سادگی و تفاوت های کوچک است
۱۰ درسی که از یک میلیاردر آموختم
اگر تاکنون کتاب “پدر پول دار پدر بی پول” را نخوانده اید، خلاصه آن را در ۸ جمله بدانید
۱۰ درس مدیریتی که از شما کارآفرینی خارقالعاده میسازد
۵ اشتباه یک مدیر که مانع رشد کسب و کار میشود
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.